به جرأت میتوان گفت استفاده از این متد در کشور ما هنوز جایگاهی ندارد و به تبع آن تماشاگر نیز عادت نکرده که در اجرای نمایش سهیم شود. تماشاگران ما یاد گرفتهاند مقابل بازیگران بنشینند و چشم به صحنه بدوزند.
این نوع تئاتر با همه اصالتش، سایهای از رخوت بر تئاتر ما انداخته و باید تجربههایی ولو پراکنده، صورت بگیرد تا اهالی تئاتر به کمک تماشاگران بتوانند کمی از این رخوت بکاهند.
حدود 4 ساعت گفتوگو با دستیار آگوستر بوال و بررسی متد شورایی کمک بزرگی بود برای شکلگیری ساختار «میخوام بخوابم»؛ نمایشی که متد تئاتر شورایی را آنچنان که خود بوال 20 سال پیش ارائه کرده، مو به مو اجرا نمیکند، بلکه برداشتی از آن است با توجه به روحیه مخاطب ایرانی و حجب و حیای این تماشاگر.
تماشاگر ایرانی وقتی فرصت حرف زدن با بازیگر نمایش یا اجرای تابلویی از تئاتر را پیدا میکند، یا میخواهد حدیث نفس بگوید، یا اینکه فقط بازیگر را تأیید کند، حضور او در چارچوب قصه نیست و به آبی میماند که جاری میشود و در اولین تجربه جاری شدن نمیتواند منظم باشد، چون به دنبال بستر است.
«میخوام بخوابم» با توجه به همین روحیه، سهم خاصی را برای مخاطب در اجرای نمایش در نظر میگیرد. این مخاطب با توجه به روحیه و اعتقاداتش برخورد فیزیکی را با تماشاگر نمیپذیرد و در عین حال هم نمیشود از متد نمایش شورایی 20 سال پیش برای او استفاده کرد.
بنابراین نمایش به کمک بازیگران و همراهی تماشاگران، تصاویری تأثیرگذار از جنگ- که مردم ما هم آن را تجربهکردهاند- ارائه میکند و در عین حال تئاتر شورایی است برای تماشاگری از نوع ایرانی!
طراح و کارگردان نمایش« میخوام بخوابم»